غسل جنابت چیست؟ قرآن کریم در قسمی از آیه ۶، سوره مائده می فرماید: وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا؛ و اگر جنب باشید خود را بشوئید (غسل کنید)، در صورتی که اگر شخص به یکى از دو سبب، جنب شود غسل واجب است: نخست، خارج شدن منى از انسان خواه در بیدارى باشد و خواه در خواب. دوم، داخل کردن حداقل ختنه گاه در قبل و یا دبر، البته داخل کردن تمام آلت به طریق اولى موجب غسل مىشود. (۱)
و اصل غسل جنابت از عهد آدم (ع) است. آدم چون از بهشت به دنیا آمد او را با حوا صحبت افتاد. جبرئیل آمد، گفت: اى آدم غسل کن که اللَّه تو را چنین میفرماید. آدم فرمان بجاى آورد. آن گه گفت: اى جبرئیل این غسل را ثواب چیست؟ جبرئیل گفت: بهر مویى که بر اندام تست ثواب یکساله تو را در دیوان بنویسند، و بهر قطره آب که بر اندام تو گذشت، اللَّه تعالى فرشتهای آفرید که تا بروز قیامت طاعت و عبادت همى آرد، و ثواب آن تو را همىبخشد. گفت: اى جبرئیل این مراست علیالخصوص؟ یا مرا و فرزندانم را على العموم؟ جبرئیل گفت: تراست و مؤمنان و فرزندان تو را تا به قیامت. پس غسل جنابت اندر همه شرایع انبیا واجب بوده است، از عهد آدم تا وقت سید عالم صلوات اللَّه و سلام علیهم اجمعین، تا بعضى از ائمه گفتند: آن امانت که آدم برداشت که اللَّه آن را گفت: وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ آن امانت غسل جنابت است. (۲)
ارزش غسل جنابت مثل: نماز و روزه است.
کعب الاحبار گفت در کتب اوایل هست که: خداى تعالى گفت سه چیز است که هر که بر آن محافظه کند او بنده من است، و هر که آن را ضایع کند او دشمن من است حق: نماز و روزه و غسل جنابت. (۳)
در مجمعالبیان آمده که روایتى با حذف اواخر سند از ابى درداء رسیده که گفت: رسول خدا (ص) فرمود: خداى تعالى چهار چیز را براى خلقش ضمانت کرده، که هدر نرود، و آن اثر نماز و زکات و روزه رمضان و غسل جنابت است، و همین است سرائرى که خداى تعالى دربارهاش فرمود: یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ؛ (۴)
قتاده گفته: اینکه خداوند آنها را نجس نامیده به خاطر آن است که آنها غسل جنابت نمیکنند و براى حدث و ضوء نمیگیرند، و ازاینجهت ورود آنها به مسجد حرام است، بهخاطر آنکه ورود جنب به مسجد حرام است. (۵)
انجام غسل نشانه تقرب مؤمن به خدا است
و امّا غسل جنابت، او سرّى است از اسرار مسلمانى که امتحان مؤمن بدان کنند و تمیز مؤمن از منافق به آن باشد. أبو ذرّ غفارى روایت کند از امیرالمؤمنین علیهالسلام که او گفت: جماعتى از احبار جهودان به نزدیک رسول آمدند و گفتند: یا محمّد خبرده ما را تا چرا از آب منى غسل باید کردن و از بول و غایط نباید کردن و این پلیدتر است از آن؟ رسول علیهالسلام گفت: براى آن که چون آدم علیهالسلام از درخت بخورد آن در عروق و عصب او آب منى گشت. چون آدمى مجامعت کند این آب از بن هر مویى از آن نزول کند خداى تعالى این غسل بر او واجب کرد تا طهارت و کفّارت او باشد از معاصى و شکر آن باشد که خداى تعالى از نعمت بر او کرده است به اصابت آن لذّت که به او رسد عند انزال آن آب.
گفتند: راست گفتى اکنون خبرده ما را از ثواب آن کس که او غسل جنابت کند. گفت: مؤمن چون نیّت کند که غسل جنابت کند خداى تعالى براى او در بهشت کوشکى بنا کند و هیچ بنده و پرستارى نباشد که او قیام کند به غسل جنابت و الّا خداى تعالى با فرشتگان مباهات کند گوید: فرشتگان من به بنده و پرستار من نگرى که به غسل جنابت قیام کرده است براى فرمان و از سر اعتقادش که من خداوند اویم.
گواه باشید که من بیامرزیدم او را به هر موى که بر اندام او است و بر سر او. هزار حسنتش بنوشتم و هزار سیّئتش بستردم و هزار درجهیش به رفیع کردم. آن احبار چون این بشنیدند گفتند: اشهد ان لا اله الّا اللَّه و انّک رسول اللَّه.
و انس مالک روایت کند که: رسول صلّى اللَّه علیه و آله، گفت: مبالغت کن در غسل جنابت که: تحت کلّ شعره جنابه، که در زیر هر مویى جنابتى هست.گفتم: یا رسول اللَّه! چگونه مبالغت کنم؟ گفت: روّ اصول شعرک، سیراب بکن بنهای موى را و ظاهر اندامت پاککن، تا چون از غسلگاه بیرون آیى از گناه بیرونآمده باشى. (۶)
نحوه انجام غسل جنابت چگونه است
مذاهب چهارگانه گفتهاند: هرگاه آب تمام بدن را فراگیرد، غسل جنابت تحقّق مىیابد؛ خواه شستن از قسمت بالاى بدن آغاز شود، خواه از قسمت پایین. امامیه، غسل جنابت را به دو نوع تقسیم کرده است: ترتیبى و ارتماسى.
غسل ترتیبى آن است که غسل کننده آب را روى بدنش بریزد و در این حالت، از سرآغاز کند. آنگاه طرف راست و سپس طرف چپ را بشوید و اگر این ترتیب را عوض کند، غسل او باطل خواهد بود. غسل ارتماسى آن است که شخص، تمام بدن خود را یکمرتبه زیر آب فروبرد؛ نظیر غسل کردن در دریا و نهر و امثال آنها. (۷)
۱. ترجمه تفسیر کاشف ج۳ ۴۵
۲. کشف الأسرار و عده الأبرار ج۲ ۵۳۲
۳. روضالجنان و روحالجنان فى تفسیرالقرآن ج۱ ۲۴۹
۴. ترجمه تفسیر المیزان ج۲۰ ۴۳۴
۵. ترجمه مجمعالبیان فى تفسیر القرآن ج۱۱ ۶۴
۶. روضالجنان و روحالجنان فى تفسیرالقرآن ج۶ ۲۸۴
۷. ترجمه تفسیر کاشف ج۲ ۵۲۶