رعضه و داستان گرویدن او به دین ابراهیم خلیل علیه السلام

رعضه خود را به ابراهیم علیه‌السلام رسانید و با آن حضرت ایمان تازه کرد و به‌سلامت به‌جانب پدر بازگشت، چون نمرود ایمان و امان دخترش را از نیزان و شعله‌های آتش مشاهده کرد تعجّب بر تعجّب او می‌افزود، اما از ترس ملامت دیگران و نقصان مملکت بر دین باطل خود استمرار می‌نمود تا اینکه دختر خود را بر ارتداد دلالت نمود، و به هر نحوی بر وی شفقت و نصیحت نمود.
رعضه و داستان گرویدن او به دین ابراهیم خلیل علیه السلام

رعضه دختر نمرود بود و به دین ابراهیم خلیل (ع) گرویده بود، در بعضی از تفاسیر تنها شخصی که در شهر بابل به دین ابراهیم علیه‌السلام درآمده بود او را نام‌برده‌اند، در تفسیر منهج الصادقین جلد ۶ زیر آیه ۱۰۳ سوره شعراء آورده است، از اهل بابل جز دختر نمرود کسی ایمان نیاورده بود.

محمد حفیظی، صاحب کتاب بحرالمعارف، به نقل از کتاب معارج النبوه آورده است: روایت شده که نمرود را دختری بود رعضه نام، دارای عقل و درک روزگار، از پدرش نمرود خواهان آن شد در زمانی که ابراهیم علیه‌السلام را به آتش بیندازد بیاید از نزدیک به احوال ابراهیم باخبر شود، نمرود هم اجازه داد تا دخترش در زمان به آتش انداختن ابراهیم حاضروناظر شود.

رعضه از بلندی در حال تماشای احوال ابراهیم بود که دید بعد از اینکه ابراهیم (ع) را به وسط آتش انداختند، آتش بر وی گلستان شد و ابراهیم بر بالای تخت بهشتی نشسته و در اطراف او جز سبزی و خرمی از آتش خبری نیست.

 در آن حال رعضه به سخن در آمد و گفت  ای ابراهیم این چه حالت است که آتش تو را نسوزاند، ابراهیم از مقام خود پاسخ داد: مَنْ کانَ عَلى لِسانِهِ: بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ فى قَلْبِهِ مَعْرِفَهُ اللّهِ تَعالى لایُحْرِقُهُ النّارْ؛ هر کس پیوسته بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ بگوید و قلبش مملوّ از معرفت الهى باشد، آتش براى او اثر ندارد.

رعضه گفت: ای ابراهیم مرا اجازه می‌فرمایی تا در این آتش به نزدیک تو آیم و همراه تو باشم، فرمود: بگو لا إلَهَ‌ إلّااللَهُ‌ إِبْراهِیمَ‌ خَلِیلِ‌ اللّهِ، و بعدا از آن قدم در داخل آتش بگذار و از خشم نمرود و شعله‌های آتش هیچ واهمه‌ای نداشته باش، رعضه از قصر پدر بیرون می‌دوید و همواره ذکر کلمه توحید می‌گفت و در آن حال خود را به داخل آتش انداخت و این شعله‌های آتش بود که یکباره در زیر قدم‌های رعضه خاموش می‌گشت تا او خود را به پیامبر و منجی آزادی و یکتاپرستی برساند.

تا اینکه رعضه خود را به ابراهیم علیه‌السلام رسانید و با آن حضرت ایمان تازه کرد و به‌سلامت به‌جانب پدر بازگشت، چون نمرود ایمان و امان دخترش را از نیزان و شعله‌های آتش مشاهده کرد تعجّب بر تعجّب او می‌افزود، اما از ترس ملامت دیگران و نقصان مملکت بر دین باطل خود استمرار می‌نمود تا اینکه دختر خود را بر ارتداد دلالت نمود، و به هر نحوی بر وی شفقت و نصیحت نمود.

دختر به نصیحت فاسد پدر التفات نکرد پس بتعذیب تخویفش نمود، رعضه متأثر نگشت تا آنکه پدر تصمیم به رأی ناصواب گرفت تا اینکه دختر را به سخت‌ترین مجازات برساند، دستور داد او را در زیر آفتاب سوزان به چهارمیخ آهنین به بندند، آن هنگامی که دست‌وپای او را با میخ‌های آهنین به زمین دوختند و آتش محنت و بلا را در تن آن بینوا برافروختند آن‌وقت خداوند متعال به جبرئیل امین وحی فرمود که ای جبرئیل کنیزک مرا در یاب و از نزد دشمنانش درآور و به نزد خلیل من درآور.

جبرئیل به فرمان حضرت جلیل رعضه را از آن مهلکه رهانیده و نزد خلیل رسانید، و با ابراهیم (ع) در مسافرت‌ها و مشقت‌ها همراه بود و گفته‌اند که بعدها با یکی از فرزندان ابراهیم (ع) ازدواج کرد و صاحب فرزندانی هم شد.

در facebook به اشتراک بگذارید
در twitter به اشتراک بگذارید
در telegram به اشتراک بگذارید
در whatsapp به اشتراک بگذارید
در print به اشتراک بگذارید

لینک کوتاه مقاله:

https://azarmiazar.ir/?p=10019

جمشید آذرمی آذر

جمشید آذرمی آذر

من جمشید آذرمی آذر: اهل ایران، آذربایجان شرقی، شهر بناب، روستای چپقلو، متولد 1352، با تحصیلات ابتدایی، علاقمند به مطالعه، پژوهش و نوشتن می باشم.

مقاله هایی که دیگران نیز خوانده اند.

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها

پربحث ترین ها

تصویر روز:

پیشنهادی: